پسرم! نه گوشه گیرى صوفیانه دلیل پیوستن به حق است، و نه ورود در جامعه و تشکیل حکومت، شاهد گسستن از حق. میزان در اعمال، انگیزه هاى آنها است. چه بسا عابد و زاهدى که گرفتار دام ابلیس است و آن دامگستر، با آنچه مناسب او است چون خودبینى و خودخواهى و غرور و عُجْب و بزرگبینى و تحقیر خلق اللَّه و شرک خفىّ و امثال آنها، او را از حق دور و به شرک مى کشاند. و چه بسا متصدى امور حکومت که با انگیزه الهى به معدن قرب حق نائل مى شود، چون داود نبى و سلیمان پیامبر -علیهما السلام- و بالاتر و والاتر چون نبى اکرم -صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- و خلیفه بر حقّش على بن ابی طالب -علیه السلام- و چون حضرت مهدى -ارواحنا لِمَقْدَمِه الفداء- در عصر حکومت جهانىاش. پس میزان عرفان و حرمان، انگیزه است. هر قدر انگیزه ها به نور فطرت نزدیکتر باشند و از حُجب حتّى حُجب نور وارسته تر، به مبدأ نور وابسته ترند تا آنجا که سخن از وابستگى نیز کفر است.
نامه به حاج سید احمد خمینى - صحیفه امام