نابینا و دزد

نابینا و دزد


یک روز، یک دزد و یک نابینا مقداری آلوچه خریدند و قرار گذاشتند که آلوچه ها را 2 تا 2 تا بخورند تا تمام شوند.

وسط کار نابینا مچ دزد را گرفت و گفت مرتیکه چرا مشت مشت میخوری؟

دزد گفت: تو که کوری از کجا فهمیدی؟
نابینا گفت: از اینجا که من 4 تا 4 تا می خورم و تو هیچی نمیگویی!!
سید حامد واحدی سید حامد واحدی     15 دي 1396