روزی در دفتر مدیر کل یک اداره، بصدا در آمد و مدیر محترم برای اینکه نشان دهد چقدر مهم، قوی و پر مشغله است تلفن را برداشت و از ملاقات کننده اش درخواست کرد که وارد اتاق بشود.
ملاقات کننده وارد شد و منتظر بود تا مدیر با او صحبت کند؛ ولی مدیر خودش را سرگرم صحبت با تلفن نشان داد و مرتب با تکبر و غرور می گفت: "باشه باشه من اجازه میدهم" و پس از چند دقیقه گوشی تلفن را گذاشت و به ملاقات کننده گفت: "درخواستت را بگو..."
مرد ملاقات کننده مودبانه گفت: "من برای وصل کردن تلفن شما آمده ام؛ زیرا تلفن شما قطع است."
برای وصل کردن تلفن شما آمده ام
سید حامد واحدی
5 مهر 1396